جدول جو
جدول جو

معنی شرم زده - جستجوی لغت در جدول جو

شرم زده
شرمنده، شرمگین، خجل
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
فرهنگ لغت هوشیار
شرم زده
Shamefaced
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شرم زده
смущенный
دیکشنری فارسی به روسی
شرم زده
beschämt
دیکشنری فارسی به آلمانی
شرم زده
сором'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شرم زده
zawstydzony
دیکشنری فارسی به لهستانی
شرم زده
羞愧的
دیکشنری فارسی به چینی
شرم زده
envergonhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شرم زده
vergognoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شرم زده
avergonzado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شرم زده
honteux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شرم زده
beschaamd
دیکشنری فارسی به هلندی
شرم زده
लज्जित
دیکشنری فارسی به هندی
شرم زده
malu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شرم زده
محتشمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
شرم زده
부끄러운
دیکشنری فارسی به کره ای
شرم زده
נַעֲוָל
دیکشنری فارسی به عبری
شرم زده
恥ずかしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شرم زده
utanmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شرم زده
aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شرم زده
อาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
شرم زده
লজ্জিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
شرم زده
شرم‌زده
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرم زد
تصویر شرم زد
خجل شرمسار شرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم زد
تصویر شرم زد
خجل، شرمسار، شرمنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درم زدن
تصویر درم زدن
سکه زدن، ضرب کردن سکه، آن جائی که درم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد زده
تصویر درد زده
دارای درد دردمند، مریض علیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهم زده
تصویر بهم زده
مخلوط شده، درهم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زده
تصویر چشم زده
کسی که چشم زخم بدو رسیده باشد چشم زد چشم رسیده، مایوس ناامید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری زده
تصویر پری زده
جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرما زده
تصویر سرما زده
آنچه یا آنکه به سرما زدگی مبتلی گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهم زده
تصویر سهم زده
ترسیده، بیمناک
فرهنگ لغت هوشیار
می زده می زده راهم به می دارو و مرهم بود (منوچهری) آن که شراب بسیار نوشیده و از آن بیزار شده باشد سیرآمده از شراب، آن که شراب سخت در او موثر گردیده می زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخم زدن
تصویر شخم زدن
شیار کردن زمین با گاو آهن یا تراکتور برای زراعت شخم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان
فرهنگ لغت هوشیار