- شرم زده
- شرمنده، شرمگین، خجل
معنی شرم زده - جستجوی لغت در جدول جو
- شرم زده
- Shamefaced
- شرم زده
- смущенный
- شرم زده
- beschämt
- شرم زده
- сором'язливий
- شرم زده
- zawstydzony
- شرم زده
- envergonhado
- شرم زده
- vergognoso
- شرم زده
- avergonzado
- شرم زده
- honteux
- شرم زده
- beschaamd
- شرم زده
- लज्जित
- شرم زده
- محتشمٌ
- شرم زده
- נַעֲוָל
- شرم زده
- লজ্জিত
- شرم زده
- شرمزده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خجل شرمسار شرمنده
خجل، شرمسار، شرمنده
سکه زدن، ضرب کردن سکه، آن جائی که درم زنند
دارای درد دردمند، مریض علیل
مخلوط شده، درهم شده
کسی که چشم زخم بدو رسیده باشد چشم زد چشم رسیده، مایوس ناامید
جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
آنچه یا آنکه به سرما زدگی مبتلی گردد
ترسیده، بیمناک
می زده می زده راهم به می دارو و مرهم بود (منوچهری) آن که شراب بسیار نوشیده و از آن بیزار شده باشد سیرآمده از شراب، آن که شراب سخت در او موثر گردیده می زده
شیار کردن زمین با گاو آهن یا تراکتور برای زراعت شخم کردن
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد، جمع شیر زدگان